واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
حلاوت |
شیرینی |
حلاوت سنج |
شیرینی بخش |
نژند |
خوار و زبون، اندوهگین |
تیره رایی |
بد اندیشی، گمراهی |
احسان |
نیکی کردن، بخشش |
می بایست |
لازم و ضروری بود |
وضع |
وضعیت، حالت |
نی |
نه (حرف تسویه) |
قرین |
همراه |
اقبال |
خوشبختی، سعادت |
فروماندن |
متحیّر شدن |
صُنع |
آفرینش، آفریدن |
چون |
چگونه |
نگون بخت |
بد بخت |
در این بود |
در این فکر بود |
شوریده رنگ |
آشفته حال |
برآمد |
بیرون آمد |
این |
ضمیر اشاره |
دگر روز |
روز دیگر |
روزی رسان |
خداوند |
کَرَم |
بخشش، لطف |
شد |
رفت |
دیده |
چشم |
بیننده |
آگاه، هوشیار |
کزین |
که از این |
مور |
مورچه |
پیلان |
جمعِ پیل، فیل ها |
چو |
وقتی که |
زَنَخدان |
چانه |
جیب |
گریبان، یقه |
بخشنده |
روزی دهنده، خداوند |
چندی |
مدّتی |
دَغَل |
ناراست، حیله گر |
شَل |
دست و پای از کار افتاده |
سعی |
تلاش، کار |
مانَد |
بمانَد |
وامانده |
باقیمانده |
بخشایش |
عفوکردن، رحم کردن |
درویش |
فقیر |
بیفکن |
ناتوان نشان دادن |
سرا |
خانه |
دو سرا |
دو دنیا |
قُوت |
رزق روزانه، خوراک، غذا |
||
تیمار خوردن |
غم خوردن، مراقبت، مواظبت |
||
ادبار |
بدبختی، سیه روزی؛ متضادّ اقبال |
||
دون همّت |
کوتاه همّت، دارای طب پست و کوتاه اندیشه |
||
چاشنی بخش |
آن چه برای اثر بخشی بیشتر کلام به آن اضافه می شود |
||
چنگ |
نوعی ساز که سرِ آن خمیده است و تارها دارد |
||
محراب |
جای ایستادن پیشنماز در مسجد؛ اینجا گوشه یا کُنج منظور است |
||
غیب |
پنهان، نهان از چشم؛ عالمی که خداوند، فرشتگان و ... در آن قرار دارند |
||
شُغال |
جانورِ پستانداری است از تیرۀ سگان که جزو رستۀ گوشتخواران است |
||
توفیق |
آن است که خداوند، اسباب را موافق خواهش بنده، مهیّا کند تا خواهش او به نتیجه برسد؛ سازگار گردانیدن |